توضیحات

قسمت بیست و دوم:

راز چشمانش

 

خانم «ملوک محمدعلی» را علم و سواد به این درجه از معرفت نرسانده بود بلکه یک عمر خودش را با عملش خرج دستگاه امام حسین (ع) کرده بود.
برای همین هنگام خاکسپاری پسرش مستجاب‌الدعوه شد و چشمان پسرش که برای زیارت مادر باز شده بود را نظاره کرد.

وقتی از او می‌پرسند: «مادر شما باور داشتید که امام حسین (ع) حاجت شما را اجابت می‌کند؟»
می‌گوید: «من تمام عمر به امام حسین (ع) چشم گفته‌ام حالا از او چیزی می‌خواستم، این که چیزی برای او نیست، مطمئن بودم.»

 

شاعر: فاطمه عارف‌نژاد

گرافیست: زهرا پناهی

گوینده: سما سهرابی

تنظیم صدا: روح‌الله دهنوی

دیگر آثار این هنرمند

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

 
راز چشمانش